یادداشتهای دخترانه یک نوجوان

متن مرتبط با «دختر خوش اخلاق» در سایت یادداشتهای دخترانه یک نوجوان نوشته شده است

نشستن دخترها کنار پسرها در تاکسی

  • به نظر من دخترها نباید توی تاکسی کنار پسرها بشینن ! اصلاً درست نیست ! من واقعاً امروز توی تاکسی اذیت شدم ! یه خورده پاهاش جمع نمی کرد ! اصلاً انگار نه انگار که یه خانوم کنارش نشسته !   والا به خدا ! ,خانوم ...ادامه مطلب

  • دختر دوست داشتنی

  • توی کلاس «آیین زندگی» که البته فقط خانم ها حضور داشتند، این سوال مطرح شد که به نظرتون چه دختری یک «دختر دوست داشتنی» است. دختر دوست داشتنی ... خلاصه طرح این سوال همانا و رقابت همکلاسی ها برای این که خودشون را نشون بدهند هم همانا! حالا به نظر شما دختر دوست داشتنی کیه ... چه جوریه... چی کار می کنه؟ از همه مهمتر کجاست ! حالا از همۀ اینها که بگذریم، این کلاس آیین زندگی ما، کلاس خوبیه، من دوستش دارم و نظر من را جلب کرده است. ,دختر,دختر دوست داشتنی,دختر خوشگل,دختر خوش اخلاق ...ادامه مطلب

  • دختر زود دلش میگیره

  • این روزها دلم گرفته...هیچ کس نمی دونه با یه دختر دل نازک و ناراحت چجوری رفتار کنه...من از همه دنیا دلگیرم و خسته...خیلی خسته... ,دختر ناراحت ...ادامه مطلب

  • دخترها وقتی پسری را دوست دارند این کارها را می کنند

  • اگر شک داری، که اون خانوم محترم ! یا اون دختر خانوم همکلاسیت، بهت علاقه داره یا نه ! این مطلب را بخون، متوجه میشی ! اینها نشانه های علاقه مند شدن یک دختر خانوم به یک آقا پسره : از نقطه نظر مردان، زنان هنگام ابراز علایق رومانتیك خود بصورتی زیركانه و پیچیده عمل می كنند ( مگراینكه طرف مقابلشان خوش تیپ و پول دار باشد آنجوریكه خودشان اظهار می كنند) و اكثر آنها جوابهای ضـد و نقیضی میـ دهـند چون خودشان مطمئن نیستند كه چـه چیزی در سرشان می گذرد. ,عشق,علاقه,دوست دختر,دوست پسر,دختر,پسر ...ادامه مطلب

  • ترانه علیدوستی، همسرش و دخترش

  • عکس جالب از ترانه و شوهر و دخترش ,ترانه علیدوستی,دوست دختر,شوهر,ازدواج ...ادامه مطلب

  • شماره تلفن دخترهای تهرانی

  • عنوان این مطلب «شماره تلفن دخترهای تهرانی» دقیقاً عنوان یکی از ایمیلهای اسپمی است که برای من اومد ! ایمیل زده و خواسته که فلان قدر پول به حسابش واریز کنیم، تا مثلاً شماره 100 تا دختر تهرانی ! خیلی هم تاکید داره که تهرانی هستند ! را به من بدهد ! گفته برای اطمینان می تونین اول یه لیست 10 تایی خرید کنین اگه راضی بودین ... خیلی زشته واقعاً  ! خیلی ! اه اه ! چه اوضاعی شده تو مملکت واقعاً !! شماره تلفن دختر تهرانی خریداریم ! خیلی باحاله خداییش !,شماره تلفن دختر,دختر,شماره تلفن ...ادامه مطلب

  • ما به خوشگلها رای می دیم!

  • اینجا خوندم که دانیال عبادی توی انتخابات شورای شهر تهران کاندید شده ! عکسش هم زده بود ! خیال کردین ما زنها احمقیم ! ما به مردهای خوشگل و خوش تیپ رای می دیم؟ نه! خیلی هم شعور داریم و با فکر رای میدیم ! , ...ادامه مطلب

  • ما دخترها فوتبال دوست نداریم ! یا داریم؟

  • برای من اصلاً قابل قبول نیست که دوستم مونا، این قدر فوتبال را دوست باشه، به نظر یه جوری می خواد ادای پسرها را دربیاره، خب این فوتبال چیه آخه ! پرسپولیس و استقلال ! نمی فهمم والا ! برای من که اصلاً جذابیتی نداره ! ,فوتبال ...ادامه مطلب

  • خوشگل کردن در سه دقیقه به جای سه ماه !

  • بدون شرح ! ,زیبایی,خوشگلی,دختر,پسر,دوست دختر ...ادامه مطلب

  • داستان من و دختر دایی : لباس عروس

  • سفارش لباس عروس اون هم توی محرم، در نوع خودش تجربه جالب بود که نصیب من و دختر دایی عزیزمان شد. بله ماجرا از این قرار بود که من و دختر دایی برای پسندیدن لباس عروس به چندین محل مختلف رفتیم. در واقع این عروس خانم ما قصد داشت یه شناختی از قیمتها و لباس عروس پیدا کنه که بتونه بعداً با آقای داماد که می آد تسلط بیشتر داشته باشه ! هر جا که می رفتیم قیمت های بالا (بسیار بالا) و مدلهای نامناسب، باعث شد سریع محل را ترک کنیم. البته عدم قصد خرید هم مزید بر علت می شد. چشمتون روز بد نبینه ! توی یکی از نمایشگاه های لباس عروس که از همه هم بزرگتر بود، عروس خانم به همراه کیف گندشون، لیز خوردند ! لیز خوردن همانا، برخورد با استندهای لباس ها عروس و نقش بر زمین شدن بیش از 5 لباس عروس (که هر کدام قیمتهای میلیونی داشتند) همانا ! واقعاً نمی دونستم، الان فروشنده چه برخوردی می کنه ! خب بالاخره لباسهاش خراب شده بودند حداقل کثیف شده بودند. اما خب شانس ما طرف خوشحال بود و حرف خاصی به ما نزد، اما من که از خجالت آب شده بودم ! آخه یکی نیست بگه دختر دایی عزیز، چرا کفش لیز می پوشی ! آبروریزی شده بود خلاصه دیگه ... این هم داستان من و دختر دایی !, ...ادامه مطلب

  • داستان سسی من و دخترخاله

  • علاقه عجیب و غریب دخترخاله من به سس برای ما دردسر ساز شد ! یعنی کل داستانی که می خواهم تعریف کنم از یک طرف به سس مربوط است و از طرف دیگر به علاقه دختر خاله من به سس ! به همین دلیل هم اسمش شده داستان سسی ! با چند تا بچه های فامیل رفته بودیم ، رستوران (فست فود) که غذا بخوریم ! خب معمولاً وقتی چند تا جوون با هم می رن بیرون، شیطنتهایی هم سر میزنه ! خلاصه ما غذا را سفارش دادیم و نشستیم منتظر تا غذا اماده بشه. پیتزا، مرغ کنتاکی، چیز برگر خلاصه هر کی هر چی که خواسته بود سفارش داده بود. وقتی نوبت ما شد و شماره ما را صدا زد، من و دختر خالم برای گرفتن غذاها رفتیم، چشمتون روز بد نبینه، این خانوم برای 5 پرس غذا بیشتر از 20 تا دستمال کاغذی و کلی نمک و فلفل برداشت ! میدونید مفته دیگه ! اونم تا دستش جا داشت برداشت. نشستیم که غذا را بخوریم، گفت «اه سس یادم رفت !» رفت که سس بیاره ! به قدری سس برداشت که مدیر رستوران که دفعه قبل خودش را کنترل کرده بود، این بار عضبانی شد و از پشت میز اومد و گفت، خانوم مگه مال باباته این قدر برمی داری؟ خلاصه این دختر خاله حاضر جواب ما هم یک چیزی گفت و بعد چند ثانیه صدای داد و بی داد رفت هوا ! کل رستوران ریخته بود به هم ! صاحب رستوران می خواست زنگ بزنه پلیس، خلاصه غذای ما هم کوفت شد ! و تنها چیزی از آن ماجرا باقی مدند همین خاطره سسی است ! ,خاطره سسی ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها