یادداشتهای دخترانه یک نوجوان

متن مرتبط با «خاطره» در سایت یادداشتهای دخترانه یک نوجوان نوشته شده است

این همه تاخیر واسه چی ؟

  • آخرین پستی که در وبلاگ گذاشتم با موضوع «مدارسی که باز شدند» بود ! و طبیعتاً پس از آن وبلاگ را به روز نکردم ! اما چیزی که امروز به چشمم خورد، بازدید بالای وبلاگ در مدت غیبت صغری من بود ! پست «داستان سسی من و دختر خاله» بازدید خوبی داشته است ! برای همین شاید باز هم از این خاطرات بگم براتون !,خاطره ...ادامه مطلب

  • داستان سسی من و دخترخاله

  • علاقه عجیب و غریب دخترخاله من به سس برای ما دردسر ساز شد ! یعنی کل داستانی که می خواهم تعریف کنم از یک طرف به سس مربوط است و از طرف دیگر به علاقه دختر خاله من به سس ! به همین دلیل هم اسمش شده داستان سسی ! با چند تا بچه های فامیل رفته بودیم ، رستوران (فست فود) که غذا بخوریم ! خب معمولاً وقتی چند تا جوون با هم می رن بیرون، شیطنتهایی هم سر میزنه ! خلاصه ما غذا را سفارش دادیم و نشستیم منتظر تا غذا اماده بشه. پیتزا، مرغ کنتاکی، چیز برگر خلاصه هر کی هر چی که خواسته بود سفارش داده بود. وقتی نوبت ما شد و شماره ما را صدا زد، من و دختر خالم برای گرفتن غذاها رفتیم، چشمتون روز بد نبینه، این خانوم برای 5 پرس غذا بیشتر از 20 تا دستمال کاغذی و کلی نمک و فلفل برداشت ! میدونید مفته دیگه ! اونم تا دستش جا داشت برداشت. نشستیم که غذا را بخوریم، گفت «اه سس یادم رفت !» رفت که سس بیاره ! به قدری سس برداشت که مدیر رستوران که دفعه قبل خودش را کنترل کرده بود، این بار عضبانی شد و از پشت میز اومد و گفت، خانوم مگه مال باباته این قدر برمی داری؟ خلاصه این دختر خاله حاضر جواب ما هم یک چیزی گفت و بعد چند ثانیه صدای داد و بی داد رفت هوا ! کل رستوران ریخته بود به هم ! صاحب رستوران می خواست زنگ بزنه پلیس، خلاصه غذای ما هم کوفت شد ! و تنها چیزی از آن ماجرا باقی مدند همین خاطره سسی است ! ,خاطره سسی ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها